مثل قایقی خسته تو دریا

مثل دیدن تو توی رویا

مثل تیک تیک خسته ساعت 

مثل قصه ی تلخ صداقت

مثل شب

مثل گل توی گلدون

مثل تصویر ماه توی بارون

مثل گریه ی تلخ دیوونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل لحظه ی بارون و پاییز

مثل چشمای خسته ی لبریز

مثل اشکای ریخته روی گونه 

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل بارون و ابر بهاره

مثل لحظه ی خواب ستاره

تو رو دوس دارم...

مثل خاطره های پریده

دو نگاه به هم نرسیده

مثل شاعر و عشق و رفاقت

مثل حس غریب نجابت 

مثل ترس و گریه و خوندن

همه خاطره هاتو سوزوندن

مثل اشکای خواب شبونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل لحظه ی بارون و پاییز

مثل چشمای خسته ی لبریز

مثل اشکای ریخته روی گونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل بارون و ابر بهاره

مث لحظه ی خواب ستاره
تو رو دوس دارم 

تو رو دوست دارم...

لبا لب



تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:شعرهای عاشقانه, | 19:9 | نویسنده : یه پسر تنها |

 

چه شبها و  چه روزایی  بیادت من دعا کردم 

شدم مدهوش در یادت  تو را با خود صدا کردم

 

 کمی می خوردم و گاهی دو صد دود و دمان کردم

 من آن راهی که رفتم را دوباره باز گو کردم

 

گهی خوشحال از بودن  گهی غمدار از این کردار

گهی بی خود ز خود بودن گهی با خود صفا کردم

 

نمیدانم چه تقدیریست   کجایش اشتباه کردم

محبت کردم و آخر جدایی دست و پا کردم  !

منبع: سرد خونه



تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393برچسب:شعرهای عاشقانه, | 13:18 | نویسنده : یه پسر تنها |

آهای تویی که از چشات یه عمریه دوره دلم

به خاطر داشتن تو همیشه مغروره دلم

اسکله ناز چشات حریم امن قایقم

تو ساعت یه ربع عشق عقربه دقایقم

گرمی دستای تو رو به صدتا دنیا نمی دم

هر وقت که یارم تو بودی بی کسی رو نفهمیدم

نفهمیدم چجور گذشت بی کسی و آوارگیم

نفهمیدم چجور گذشت قصه تلخ سادگیم

یوهو یه موجی اومد و قایقو کند از اسکله

قایق من آواره شدالان یه عمره که تو گله

تو بند دل سلوله عشق حبس نگاتو می کشم

ولی بازم رو میله هاش عکس چشاتو می کشم

آی قصه بی سر وته شعر بدونه قافیه

برای مرگ این صدا نبودن تو کافیه

آهای نت هشتم من صدای سیم آخرم

یه روز میام هرچی غمه از روزگارت می برم

(عاشق این آهنگم منو آروم میکنه)



تاريخ : شنبه 7 تير 1393برچسب:شعرهای عاشقانه, | 16:30 | نویسنده : یه پسر تنها |

صفحه قبل 1 صفحه بعد